به نام تو s
به نام تو بر زبانم زد. شايد با خود انديشيدم: نگو كه مهرش را بر تو حرام خواهد كرد و از تو خواهد گذشت. اما تا راز دل با تو نگفتم ندانستم كه تو آنچنان بزرگي كه از من خواهي گذشتپ يخ زده ام بيدار گردد پيش ميگيرم:
وقتي كه خواستم از خود با تو بگويم، حسي از جنس تعقل قفل
گذشتن تو از من كجا و فكر گذشتنت از من كجا
تو را دوست ميدارم كه بزرگي دلت در كوچكي ذهنم نگنجيد
تو آنچنان بودي و من اينچنين تورا انديشيدم
بهترين آرزوهايم را در سبد دستانم مي گیرم و بسوي تو مي آيم
قشنگترين و مهربانترين من
مرا بپذير و نگاه مهر آميزت را بر دلم بيفكن تا از حرارت وجودت قلب
و اكنون در تنهايي خود زمزمه ميكنم و راه دراز بازگشت به تورا در
"منو ببخش كه نديده ميگرفتم، التماس اون نگاه نگرونو
منو ببخش كه گرفتم جاي دست عاشق تو، دست عشق ديگرونو
لايق عشق بزرگ تو نبودم،،، خورشيد بانو
غافل از معجزه ي تو شد وجودم،،، اسير جادو
منو ببخش كه درخشيدي و من چشمامو بستم
منو بخشيدي و من چشمامو بستم
تو به پاي من نشستي و جدا از تو نشستم
كه نياوردي به روم، هر جا دلت رو ميشكستم"
دوستت دارم
نظرات شما عزیزان: